- تر حال
- فراروی (کوچ) دیدین
معنی تر حال - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فورا فی الحال هماندم
کوچ کردن، رحلت
کوچ کردن، کوچیدن
تاکنون
از مکانی به مکان دیگر شدن، سفر کردن، کوچ کردن، کوچیدن
پرزینت، پرزیور
پربار، پربر
پراشیده
سرگذشت
دادخواست
در همه حال بهمه صورت در هر صورت
خوش ساخت خوشنما
پرگار
تیره روز
جمع ترجح
جمع ترشح ترشحات معده
بد حال، حال تباه
بی رمق، سست، ناتوان، آنکه حال خوشی ندارد
رحلت کردن، درگذشتن، مردن، از جایی به جایی رفتن، کوچ کردن
شکایت، داد خواست، عریضه، قصه
نادار، بی بضاعت
نامه ای که به دادگاه می نویسند و در آن تظلم می کنند، دادخواست
Listless, Zonked
апатичный , измотанный
lustlos, erschöpft
апатичний , виснажений
apatyczny, wyczerpany
无精打采的 , 精疲力尽的
apático, exausto
apatico, esausto